یاری از کوزه گری کوزه خریــــــد
با آه تبدار دلی سوزه بریــــــــــد
در کنار غمش تک صبری بیافت
توی گلدان زری موزه نهــــــــید
دیدار یارم در ره آبادی تنهایــــــــــم
مختارزارم در پی آزادی گلهایـــــــــم
شب و روزش در ته فکرش نهـیب
کی به مقصد می رسد قنادی زیبایم
شمع در کلبه ی غم به انتظاری روشن است
موعد رسید یارش افتخاری ماندن اســــــــت
لحظه لحظه می شمارد وقت نور افشانــــی را
هر قدم که می گمارد آشکاری در ظن است
اشک زاری کرده دردم وقت دیدارم رسیده
مسک و عنبر در کنارم سفت وآزارم رسیده
می کشیدم سهل را چندین دردی در جنون
لیک چون در انتظارش سوختم یارم رسیده
هستی وارانه تا کی می زنی سنگ جمالـــــــم
بستی آن رخ های شادی گه شده زنگ زوالم
دل پریشان محبت زندگی در افتــــــــــخاری
تا کجا مهری ندیدم او نزد رنگ خیالـــــــــــم
عشق یک باران بی ابری نبــــــــــــود
عشق یک زندان بی صبری نبـــــــــود
زندگی بی عشق سرد است و خموش
عشق یک پیمان بی دردی نبـــــــــود
وصال یار را جستم همش در راه می بینم
دیار او شده قصرم رخش در چاه می بینم
اگر در لحظه ی نالش بپرسی از جمال او
به غیر از رخ دلدارم همه را کاه می بینم
پرواز کرد دل زار کشیده به دیـــــــار
آواز خواند دل بار کشیده به قمـــــــار
عاشقی باش واز درد نترسان دل را
سر باز نکن گل خوار چشیده به مزار
بوسه یک طعمه ی شیطانی بـــود
لب گرفتن فتنه هر جانی بــــود
کاش هر دو در ستار دل خموش
بوسه لب در دید نادانی بــــــود
لبخند زدن خوراک یار اســــــــــــت
عاشق شدنت پوشاک وکاراســــــت
اصول عشق اگر خواهی همین است
اگر باشد فریب و تار وماراســــــت
آغوش بگیر آن مانده هــــــا را
چو در راهی بدیدی زنده ها را
چه با مزه اگر روزی کشیــــدی
دل غمخوار و بار رانده هــا را
چشات از بس به خیره شد در آن دیوار دیدارم
خجالت در رخم جویید همان زیوار ســــــــردارم
چه تابیدم چه غلطیدم چه بستم چشمم از رویت
همش در چارچوب چشم زدی اســـــــرار آزارم
جاسم ثعلبی 26/10/1390
:: برچسبها:
انفجار عشق ,
:: بازدید از این مطلب : 1423
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0